تجربیات و افکار من در زندگی

تجربیات و افکار من در زندگی

دوست دارم زندگی رو...
تجربیات و افکار من در زندگی

تجربیات و افکار من در زندگی

دوست دارم زندگی رو...

فردا کار کنم یا نه؟

ساعت از نصف شب گذشته و در حال بازگشت به خانه هستم در این وقت سال که یک ماه از بهار داره تموم میشه چنین سرمایی بس عجیب است. با اینکه یه کاپشن تنمه بازم احساس سرما میکنم. خستگی از سر و کولم میباره و به زور زحمت مسواک زدن رو به خودم میدم. امروز کارم خیلی سنگین بود  توی باغمون کلا مشغول و کلنگ زنی بودم . اما داشتن برخی موهبت‌ ها ما نند داشتن یک مادر مهربان که  هنگام بازگشت به خانه با خسته نباشید گرم و بوی غذایش از آدم استقبال میکند، همه خستگیهارو از تن آدم بیرون میکنه. یاد اون دوران میفتم که توی تهران کار میکردم یاد اون شبایی میفتم که ترافیک و شلوغی و آلودگی  میزان خستگی ام رو تشدید کرده بود و تازه با این حال باید به فکر درست کردن شام میفتادم. خوبی اینجا اینه که آدم با میل خودش کار میکنه و شبا هنگامی که سرمو روی بالش میذارم اضطراب اینو ندارم که نکنه فردا دیر برسم سرکار و اخراجم کنند الان اینجا خودم تصمیم میگیرم که آیا فردا برم سرکار یا نه. چه ساعتی برم سرکار کی برم ناهار کی تعطیل کنم همه و همه دست خودمه. به نظرم کسانی که توی زندگیشون برای هر چیزی اختیار  تام دارند و به سطحی از  رضایت دست یافته اند آدم های خوشبختی محسوب میشن. 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد