در خیابان قدم میگذارم و نظاره گر مردمانی هستم که میشه گفت در حال گذار از دوره سنت ها به دوره مدرنیته هستند. پیش از این بیشتر مردم درگیر سنت ها و آداب و رسوم خاصی بودند و تا حدودی در جهتگیری فردی و اجتماعی آنان نقش مهمی داشت و مسیر و روال کلی اکثر افراد را مشخص میکرد. ادامه مطلب ...
امروز تصمیم عجیبی گرفتم. نمیدونم خوب باشه یا بد ولی میدونم حداقلش باعث میشه یکم حال و روزم تغییر کنه. هربار که اخبار رو دنبال کردم حال بدی بهم دست داد. همیشه تعداد خبرهای بد خیلی بیشتر از خبرهای خوب بوده و با این ذهن منفی آدمی فقط یه خبر بد کافی است تا حال آدم بد بشه.
واقعا ما چه نیازی به این اخباری داریم که هیچ کنترلی روی آن نداریم. چی میشه اگه آدم سرش فقط به زندگی خودش و اطرافیانش گرم باشه ؟ مگر تا قبل از کشف اخبار و عصر اطلاعات مردم به همین شکل روزگار نمیگذراندند؟ شاید شادی و دلخوشی بیشتر قدیمی ها بیشتر به همین خاطر بود!
امروز روزی تاریخی برای جامعه علمی جهان بود و همچنین روزی بسیار حساس و سرنوشت ساز برای تئوری نسبیت اینشتین. پس از سالها تلاش بالاخره تلسکوپ های فضایی توانستند اولین تصویر از یک سیاهچاله در کهکشان راه شیری را ثبت کنند. حدود صد سال پیش آلبرت اینشتین انقلابی جدید در علم ایجاد کرد و با تئوری نسبیتش تا به امروز به نامدارترین دانشمند تاریخ تبدیل شده بود. اما امروز به موفقیت بزرگ دیگری پس از مرگش دست یافت. تصویر ثبت شده توسط تلسکوپ افق رویداد امروز نشان داد که اینشتین به معنای واقعی کلمه بزرگترین دانشمند در طول تاریخ بشر است. اما افسوس که خود آلبرت اینشتین و استفن هاوکینگ اکنون در میان ما نیستند تا این تصویر را مشاهده کنند.
مرگ بی رحم ترین پدیده است چرا که این عکس را میلیاردها نفر ممکن است ببینند و خیلی سطحی از کنار آن بگذرند اما شخصی که سالها روی سیاهچاله ها وقت گذاشت و با تمام وجود عطش دیدن این تصویر را داشت و ملقب به پدر سیاهچاله ( استفن هاوکینگ ) ها بود دیگر در این دنیا نیست که آنرا ببیند. مگر میشود مرگ و طبیعت اینقدر بی رحم باشند؟؟
اما باید این دستاورد بزرگ را بهشون تبریک گفت چون با اینکه آنان دیگر میان ما نیستند ولی ارزش کارهایی که آنان برای نسل بشر انجام دادند برای همیشه زنده است و نام و یادشان در تاریخ علم ماندگار. روحتان شاد و یادتان گرامی
گفته میشه که آدمی بیشتر برای کارهایی که انجام نداده پشیمان است تا کارهایی که انجام داده. این موضوع در مورد من که کاملا صدق میکنه. حالا که دارم به زندگی گذشته ام نگاه میکنم از اینکه چند سال از عمرمو صرف درس خوندن کردم و هیچ نتیجهای نگرفتم، هیچ پشیمان نیستم. بلکه ازین پشیمونم که چرا اون سالها تمام شور و انرژیمو روی کاری که باید انجام میدادم(درس خوندن) متمرکز نکردم. کاری که بسیاری از هم دوره ای های ما انجام دادن و الان ثمرشو میبینن و هریک ویزای تحصیلی یکی از کشورهای پیشرفته دنیا رو تونستن بگیرن. از موقعیت هایی که در گذشته برایم پیش اومد و استفاده نکردم سخت پشیمونم. یادمه توی دانشگاه دوره تئاتر میگذاشتن با هزینه پایین، منتها من فقط تونستم این فرصتو هدر بدم. اون زمان میتونستم با وام دانشجویی یه ساز بخرم و یکی از دوستام بهم یاد بده ولی من فقط دست دست کردم و آخر سر فقط وقتم به بطالت گذشت. میتونستم توی شهری که تحصیل میکردم به خیلی جاهای دیدنی سر بزنم ولی به جاش اکثرا وقتمون را توی خوابگاه صرف بازی ورق میکردیم. میتونستم بیشتر به بدنسازی و پرورش اندام اهمیت بدم ولی ...
اما گذشته ها هرچی بوده گذشته و قابل برگشت نیستن فقط باید از تجربه های گذشته درس گرفت و سعی در اصلاح اشتباهات کرد تا مبادا در آینده برای گذشته ای که همین امروز است حسرت بخورم که چرا قدر وقت و موقعیت ها رو ندونستم. باید تمام تمرکز و انرژیمو روی امروز بگذارم تا به بهترین نحو از آن استفاده کنم تا دیگر هیچ جای پشیمانی ای برای آینده باقی نگذارم. باید تمام روزم را به تمام و کمال زندگی کنم و قدر فرصت ها را بدانم.