تجربیات و افکار من در زندگی

تجربیات و افکار من در زندگی

دوست دارم زندگی رو...
تجربیات و افکار من در زندگی

تجربیات و افکار من در زندگی

دوست دارم زندگی رو...

بحران وجود

بعضی وقتا بخودم خندم میگیره!

میلیاردها کهکشان هریک میلیاردها ستاره.

یک خورشید بعدش یک زمین و میلیاردها آدم یکیش من!

و شاید میلیاردها دنیای موازی

ومن هنوز نگران اینم که فردا چی بپوشم.

تغییرات نوع نگرش من

در جریان مکاشفات فکری ام به چیزی جدید پی بردم که جالب توجه است؛ اینکه از خودسانسوری چه در نوشتن و چه در تعاملات اجتماعی بیام بیرون و برخلاف گذشته، به منظور تطبیق خود با جامعه فعلی ، خودم را هر آنچه که هستم با تمام ضعف ها و نقص ها، بپذیرم چون هیچ کس در این دنیا کامل نیست. از افشای نقاط ضعفم نباید هیچ واهمه‌ای داشته باشم، باید با ترسهایم روبرو شوم و شکست را یک مقوله حیاتی برای کسب تجربه و رسیدن به کمال بدانم. با تقویت حس شجاعت بر همه ضعف هایم غلبه کنم و به سایر توانمندی هایم ایمان بیارم...

طمع انسان


چرا با وجود این همه پیشرفت تکنولوژی و افزایش امکانات، مردم کمتر از زندگی لذت میبرند و میزان ناکامی، سرخوردگی و نارضایتی از زندگی، نسبت به قدیما، بیشتر و بیشتر شده؟ این سوالی بود که دیروز وقتی رفتم خرید، ذهن یه فروشنده ای رو مشغول کرده بود.در جواب بهش گفتم دلیل اصلی حرص و طمع انسان هاست که باعث شده اکثر مردم در طول تمام عمرشون تشنه لب و حریصانه در پی تصاحب مال، ثروت و موفقیت و خیلی خواسته های دیگر باشند. اما اکثر مردم فراموش کرده اند طمع انسان پایانی ندارد و هرچه بیشتر به دست آوری دغدغه های جدیدتری خواهی داشت . اما خوشبخت ترین افراد کسانی هستند که سعادت و خوشبختی را در درون خود میجویند و نه در عوامل بیرونی. همه فرزانگان و بزرگان در همه زمان ها تاکید کرده اند که خوشبختی چیزی جز سلامت جسم و روح،   غنیمت شمردن تمام لحظات زندگی، نگرش مثبت، لذت بردن از زیبایی های زندگی و چیزهایی از این دست نیست. متاسفانه پیشرفت تکنولوژی و گسترش ارتباطات در قرن حاضر باعث شده دغدغه‌های افراد بیشتر و بیشتر شود و پدیده گلوبالیزیشن ( جهانی شدن) که زمانی انتظار میرفت باعث شادکامی انسان ها گردد، در جهت عکس عمل کرده و بیشتر باعث سردرگمی و سرخوردگی آدم ها شده تا آنها را به ساحل آرامش برساند.

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من

منم میتونستم یکی مثل خیلیا باشم با همان طرز فکر و نگرش های سطحی به زندگی  ...
کسی که تمام فکر و ذکرش مسائل پیش پا افتاده مادی و روزمره است.اینکه چی بخورد، چی بپوشد،  چه ماشینی سوار شود، چگونه ثروت زیادی کسب کند و تمام افکار و اهدافش در تشکیل خانواده و تداوم نسل باشد.میتوانستم به زندگی پس از مرگ و آخرت دل خوش باشم و برای سرپوش گذاشتن به گناه هایم و به امید تصاحب بهشت موعود سعی در پرستش معبود کنم. میتوانستم طبق سنت ها و آداب و رسوم رفتار کنم و آن را خوب یا بد بدون هیچ تجزیه و تحلیلی بپذیرم و از آنها تبعیت بی چون و چرا کنم. میتوانستم بازیچه دست هوس گردم،میتوانستم تمام افکارم را با جملات انگیزشی مغشوش کنم و تنها معنای زندگی ام را در راه رسیدن به موفقیت خلاصه کنم و در صورت دستیابی به آن، در این نقطه از جهان بیکران به خودم مغرور بشم . مسیرم را طوری میتوانستم انتخاب کنم که هیچگاه به اسرار کیهانی چه در سطح میان ستاره ای و چه در سطح کوانتومی دقیق نشوم و از قوانین فیزیک شگفت زده نشوم. میتوانستم به جای تفکر به این موضوعات بی اهمیت از نظر اکثریت ، اوقاتم را با تلویزیون و سایر سرگرمی ها پر کنم. میتوانستم خودم را قانع کنم که اشرف مخلوقاتم و تمام جهان به خاطر وجود من به وجود آمده و برپا شده، اما چه کنم که نمیشود با این تفکرات سطحی خودم را فریب بدم. ترجیح میدهم از اسرار کیهانی لذت ببرم و به عنوان موجودی ناچیز در این دنیای وسیع این گفته سقراط را زمزمه کنم که:
"فقط دانم که ندانم"

جمله ای زیبا از آلبرت اینشتین

جمله زیر از آلبرت اینشتین چقدر خوب حرف دل این روزای منو بیان میکنه:

"دنیا پر است از انسان هایی به ظاهر زیبا که هر روز لباسی نو بر تن میکنند.....

ولی نزدیکشان که میشوی بوی کهنگی عقایدشان آزارت میدهند!!!"


ای کاش که همه ما این را درک میکردیم که تغییر و نو شدن فقط  تغییر ظاهر نیست بلکه باید تغییر افکار را در اولویت اول قرار بدهیم تا دنیایمان تغییر کند . دور ریختن افکار کهنه و پوسیده قدیمی که دیگر به هیچ دردی نمیخورد به نظرم  از ضروری‌ترین اقدامات در زندگی هر فردی است.

این جمله را از این جهت دوست دارم که جهان امروز، هر لحظه به ابعادش اضافه می‌شود. از روزگاران  گذشته که مردم بین النهرین فکر می‌کردند جهان از یک سو به دجله و از سویی به فرات ختم می‌شود تا بعدهاکه زمین را مسطح دیدند تا ما و بعد از ما که مدام به دنیای جدید، ابعاد دیگری را می‌افزاییم و به همان اندازه که باید برای کشف دنیاهای تازه تلاش کنیم، باید برای گسستن زنجیر باورهای کهن که ما را در ابعاد پایین‌تر گرفتار می‌کنند نیز بکوشیم.

غیراز این خود شخص اینشتین است که از نظر من تاثیرگذارترین فرد در تاریخ بشریت است.دنیا به قهرمانانی همچون اینشتین بسیارنیازمند است.